02:08 76209
|
|
وقتی دنی از پدر و مادرش دوست دخترش را شنید، نمی توانست کمک کند اما مادرش را دید. شوهرش تمایلی به دادن لعنتی مقعدی که او نمی خواست به او بدهد، اما دنی خوشحال بود که او را تحسین و الاغ شیرین را آموزش دهد. خانم از اندازه خروس او خوش شانسی بود و نمی توانست منتظر بماند که هیولا درون او باشد.