11:34 92227
|
|
از او خواسته است که او را در سالن ورزش کمک کند، بنابراین او چنین کاری را انجام داد، و هنگامی که او از پشت به او کمک کرد، او نمیتوانست کمک کند اما صدای بیدمشک شیرینش را دریافت کرد. او نمیتوانست برای مدت طولانی مقاومت کند و از تنشهایش تضعیف شد. او احساس کرد که زبانش درون گربه نوجوان تنگش قرار دارد و او برای مدت زمان طولانی منتظر است. او را مانند یک آبشار مرطوب کرد و پس از چند لیسچر خوب، او مانند یک گربه در سایه افتاده بود. او دیگر نمی توانست منتظر بماند و آماده است تا گسترده شود و قاشق بزرگ گوشتی او را به عمق گلویش ببلعد. به زودی او در طبقه بود و سوار خروس دبیر سیاه و سفید خود را و پس از گرفتن بیدمشک نوجوان خود را نابود تقدیر گرم خود را بر روی صورت خود را.